تفکر ناب، تفکر بهره وری
کدام مدیر است که دوست نداشته باشد، اتلاف کمتری در کسب و کار خود داشته باشد؟ چه کسی نمی خواهد هزینۀ کمتری برای تولید محصول یا ارائۀ خدمات خود بپردازد؟
آیا کسی هست که دوست نداشته باشد به نیاز واقعی مشتریان خود پاسخ دهد؟ در این مقاله اصول تفکر ناب را با هم بررسی میکنیم. این اصول، الگویی را در اختیار ما قرار میدهند که بتوانیم با کمترین هزینه و اتلاف، آنچه را که واقعاً مشتریانمان دوست دارند، به آنها ارائه کنیم
تفکر ناب چیست و چه اصولی دارد؟
عرصه کنونی کسب و کار، تصویری جدید از سازمان ارائه می کندکه با این نگرش جدید، سازمان مجموعهای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتری است و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری،آفرینش ارزش در خود سازمان است.
برنامه سازمانی که می خواهد رویکرد فوق را دنبال کند در وهله اول ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح ششسیگما(Six Sigma) یعنی ۳٫۴ خطا در یک میلیون فرصت میباشد.
مفهوم بنیادی تفکر ناب، در ریشهکن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است. تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهرهوری و ارزشآفرینی مستمر و حداقل کردن هزینهها و اتلافات؛ به این ترتیب می توان دروازه ورود به سرزمین سیگماها را رفع عیوب، اتلافات و خطاهای مشهود از طریق روشهای سریع، نظیر مفاهیم و تکنیکهای تفکر ناب (Lean Thinking) دانست؛ چرا که برای افزایش نرخ سیگما نیاز است افزایش نمایی در کاهش عیوب و اتلافات بوجود آید.
در واقع اگر ناب بودن را خالص بودن معنا کنیم، کاری که در ناب سازی انجام میشود، خالص کردن فرآیندها از اتلاف خواهد بود. یک ناب اندیش تمام تلاش خود را میکند که اتلافها را شناسایی و برای حذف آنها به شکل اصولی اقدام کند.
5 اصل تفکر ناب
اصل اول – تعیین ارزش (Value)
نقطه شروع اساسی تفکر ناب، ارزش است. این تنها مصرف کننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است که در چهارچوب یک محصول معین بیان شود، محصولی که نیازهای مصرفکننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد.
توجه داشته باشیم که این تولیدکننده است که ارزش را می آفریند. در این اصل دو موضوع بایستی مورد توجه قرار گیرد:
اصل اول:
یکی محصولات معینی است که تولیدکننده منتظر است تا مصرفکنندگان معینی، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری کنند تا سبب چرخش کسب و کار شرکت باشد و دیگری نحوه اصلاح عملیات تولید و کیفیت تحویل این محصولات است به گونهای که بطور پیوسته از هزینههای اصلی آنها کاسته شود.
از این رو، تفکر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چهارچوب محصولاتی معین که واجد قابلیتهای معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه می شوند که حاصل برقراری گفتگو با مشتریان معین است.
بنگاه های اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروههای محصول خود، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند که آیا بهترین تعریف را برای آن یافتهاند؟ ضرورت بسیار دارد که تولید کنندگان به تعریف مجدد ارزش بپردازند.
چرا که این امر کلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشتر و فروش سریعتر، اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفکر ناب دارد. سازمانهای ناب در این صورت، خواهند توانست مقادیر قابل توجهی از منابع و ذخایر خود را آزاد کنند.
اصل دوم:
عنصر نهایی در تعریف ارزش، هزینه هدف است. وقتی محصول تعریف می شود، مهمترین وظیفه در امر تعیین ارزش، آن است که بر اساس مقدار منابع و نیروی موردنیاز برای ساخت محصولی که واجد مشخصات و قابلیتهای معینی است هزینه هدف تعیین شود، بشرط آنکه اتلاف(Muda) مشهود و موجود در فرایند حذف شده باشد.
بنگاه های اقتصادی ناب مجموعه قیمتها و مشخصههایی را که توسط شرکتهای معمول و متعارف به خریداران پیشنهاد می شود، بررسی می کنند و سپس می پرسند از طریق کاربرد شیوههای ناب، چه مقدار از هزینهها قابل کاهش است و آنها در واقع می پرسند که هزینه بدون مودای (Muda Free Cost) این محصول، وقتی که گامهای غیرضروری حذف شوند و ارزش به حرکت درآید، چقدر خواهد بود؟
چنین هزینه هدفی به طور قطع، بسیار پایینتر از هزینههایی است که رقبا متحمل می شوند.
کوتاه سخن اینکه تعیین درست ارزش، نخستین گام در راستای تفکر ناب است و راهی که به تهیه کالا یا خدمات اشتباه می انجامد همانا اتلاف (Muda) است.

اصل دوم – شناسایی جریان ارزش (Value Stream)
جریان ارزش مجموعهای است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد. شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است. به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف (Muda) در سازمان برملا می گردد.
نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی، سفارش و ساخت یک محصول معین را شناسایی می کند، تجزیه و تحلیل جریان ارزش، نشان میدهد که در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت میگیرد:
۱- فعالیتهایی که معلوم میشود آشکارا ارزشآفرینند.
۲- فعالیتهایی که معلوم میشود ارزشآفرین نیستند ولی به دلیل دانش فنی موجود و دارایی های تولیدی، اجتناب ناپذیرند. (مودای نوع اول)
۳- فعالیتهای اضافی بسیاری که معلوم میشود هیچ ارزشی نمیآفرینند و بیدرنگ قابل حذف هستند. (مودای نوع دوم)
توجه داشته باشیم پس از تفکیک فعالیتهای سازمان به سه دسته فوق، موداهای نوع دوم بیدرنگ میتوانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیتهای باقیماندهای (مودای نوع اول) که ارزشآفرین نیستند هموار خواهد شد.
اصل سوم – ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش (Flow)
هنگامی که ارزش به طور دقیق تعیین میشود و بنگاه اقتصادی ناب جریان ارزش یک محصول معین را نقشهبرداری کرده و گامهای پر اتلاف حذف میشوند، آنگاه نوبت گام بعدی تفکر ناب فرا میرسد که همانا به حرکت درآوردن گامهای ارزشآفرین است. حرکت (Flow) عبارت است از انجام وظایف بطور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونهای که یک محصول بدون توقف، بدون ضایعات و بدون پس روی، از طراحی به بازار، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد.
اصل چهارم – ایجاد سیستم کششی (Pull)
امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد؛ بیرون کشیدن (Pull) به معنای آن است که هیچ شرکتی در بالای جریان، کالا یا خدماتی را تولید نکند مگر آنکه مشتری پایین جریان، آنرا خواسته باشد.
بهترین راه برای درک منطق بیرون کشیدن آن است که ابتدا به سراغ یک مشتری واقعی برویم که یک محصول واقعی میخواهد، سپس به عقب بازگردیم و همه گام هایی که باید برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتری برسد را مورد بررسی قرار دهیم.
این سیستم در تقابل با بیرون راندن (Push) قرار میگیرد.اصل بیرون کشیدن قوانین و قواعد مربوط به برنامهریزی و کنترل موجودی مواد و محصولات (کامل و یا نیمهساخته)، همچنین نحوه تغذیه خطوط تولید و نحوه ارتباط کارخانه مادر با تامین کنندگان (Supplier) را دگرگون خواهد نمود.
بکارگیری تکنیک تولید به موقع (JIT) راهگشای کار سازمانها در امکان دادن به مشتری است تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد.
اصل پنجم – تعقیب کمال (Perfection)
هنگامیکه سازمان ها به تعیین درست ارزش، شناسایی کل جریان ارزش، ایجاد گامهای ارزشآفرین برای ایجاد حرکت پیوسته محصولات معین دست مییابند و اجازه میدهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی بیرون کشد زمان پرداختن به اصل پنجم تفکر ناب، یعنی تعقیب کمال است.
کمال عبارت است از بین بردن کامل مودا (Muda) به گونهای که همه فعالیتهایی که طی جریان ارزش انجام میگیرند، ارزشآفرین باشند.
بستر سازی و توسعه فرهنگ سازمانی با مفاهیم تفکر ناب سازمانها جهت تبدیل شدن به بنگاه اقتصادی ناب، بایستی بسترهای مناسب را جهت نهادینه شدن تفکر ناب در کلیه سطوح مهیا نمایند؛ نهادینه شدن این تفکر ارتباط تنگاتنگی با نوع نگرش و ارزشهای حاکم بر سازمان و کارکنان آن دارد.
نتیجه گیری:
دور از ذهن نیست که نتایج این روش بسیار موثر خواهد بود، جیمز ومک حتی در اولین کتاب تفکر ناب، ۵ مورد کاربردی و نتایج موفقیت آمیز مفاهیم ناب را در فصول مختلف بررسی می کند: کارخانجات تولید کننده موتور اتوموبیل پورشه و یک شرکت بزرگ تولیدی رادیاتور و دیگ های بخار بزرگ ژاپنی، مواردی ازاین بررسی بودند که همه حائز نتایج موفقیت آمیز و منافع در سطوح متفاوتی بودند.
آنچه مسلم است، تشخیص زوائد و حذف مستمر آنها، برای سازمان ها انتخابی عاقلانه و عملی سودآفرین خواهد بود. اگرچه حذف کامل زوائد از سیستم می تواند بسیار زمان بر باشد، ولی با توجه به نوع فعالیت ناب، به سرعت می توانید نتایج آن را در سیستم ملاحظه کنید.
منبع: